سلامی دوباره
چمن سبز طبیعت
زوزه باد
پنجره ای باز بروی دریا
و صدای سخنی نغز
که از عشق سخن میراند
لنگه ای از کفشهای پر از ماسه من
طالبی خوردن ما در لب رود
یا دویدن در ساحل
زلفهایی که به شن بوسه زده
یا تمام وحشت من از حشره
وقتی که به تو میگفتم میترسم !!!!
(یادت هست خواهرم گفت به ما که حشراتی هستند که اگر نیش زند زیر پوست رشد میکند)
و تو میخندیدی که تو را خواهد خورد
اینهمه خاطره اند
خاطراتی که من و تو به امیدش هستیم که دوباره تکرار شود